پيام
+
بايدهجرت کنم
از تو
از خودم
به دور دست هاي ناپيدا
آشفته ام
بيقرار
آه
نگاه وحرفهاي خودماني
جنگلهاي شمال و سايه روشنهاي طولاني
گاهي نسيم
گاهي موجهاي ناگهاني
کنار ساحل وبارا نهاي موسمي
ماسه هاي ريز و امواج خشمگين
قايق هاي چوبي و هزار سفر تو در تو
دلهاي بيقرار از موجها وگردابها
هنوز خود را پيدا نمي کنم
شايد باران باشد و کوچه با ديوارهاي گلي
بوي خاک مرا به تو رساند
بوي آشنا و زيباي فطرت و دوست داشتن

عرفان وادب
97/7/21

پيام رهايي
الان نوشت..بدون روتش و ويرايش!:)
پيام رهايي
سپاسگزارم خانم ترخون
***انتظار***
عالي
عقيل صالح
از اين سيب نميشه هجرت کرد
پيام رهايي
جناب انتظار ممنونم:)
پيام رهايي
جناب عقيل صالح شايد بخاطر سيب هجرت لازم باشيم!!:دي
پيام رهايي
سيب و سفر و نوشتن هامون:)
عرفان وادب
خيلي متنه قشنگي بود:D