پيام
+
* يا ربّ*
باغکي داريم که امسال همه درختان پر از شکوفه بودن ولي شبي برف سنگيني در
*بهاري که زمستاني شد*
روي درختان نشست و همه درختان خوابيدند و شکوفه هاشون پامال شد
و از اون همه شکوفه دو روز بعد يک شکوفه هم ديده نميشد...!
*زمستاني که بهار را به خزان برد...!*
البته هرچه مصلحت خداست، رواست.
خدايا اعمالم به خزان زمستان ندانسته هايم رفته...! دستگيري کن
*يا غياث المستغيثين...!*
freand
97/6/7

پيام رهايي
زمستان سختي نبود ولي بهار که رسيد برف هم با عجله اومد...من و پدرم بوديم و يک باغ شکوفه و تازيانه هاي ناجوانمردانه برف و کولاک...!
محدثه خانوم
عالي بود@};- الهي آمين
پيام رهايي
سپاس....موفق باشيد.
پيام رهايي
وقتي زمستان بهار را به خزان ببرد...! تابستان بدون ميوه خواهيم ماند...@};- !