شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ چند روز بعد از عمليات ، يک نفر رو ديدم که کاغذ و خودکار گرفته بود دستش هر جا مي رفت ، همراه خودش مي برد. از يکي پرسيدم:چشه اين بچه؟ گفت:توي عمليات آرپي جي زن بوده ، آنقدر آرپي جي زده که ديگه نمي شنوه ، بايد براش بنويسي تا بفهمه !!
آخي:(
باباي من هم آرپي چي زن بوده....اگر چه تمام پرونده هاي اعزامش گم شده :)
البته تو بعضي اعزام ها هم آشپز بوده و دستپختش هم بي نظيره....و هنوز هم مادر اذيتش مي کنه که تو به اسم جبهه مي رفتي اشپزخونه که .....
{a h=smaeil59}عشقستان اسماعيل{/a} آخي
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} از آنها نوشتن درد دارد
{a h=smaeil59}عشقستان اسماعيل{/a} احسنت به باياي موشک انداز تانک افکن شما
{a h=smaeil59}عشقستان اسماعيل{/a} خاطره کوتاه از پدرم بگم. گفتم فلاني و فلاني خيلي خوبن ...گفت اينارو تو ميدان جنگ بايد ديد.گفتم چطور؟گفت اينا نبراي جنگ اومدن ميگه شب عمليات اعزام به خط فرمانده گفت همه عازم خط بشيم و اين دونفر گفتن نه ما براي تبليغات اومديم بعد فرمانده باعصبانيت
گفت اينجا همه تبليغاتچي هستن چندساعت بعد شايد همه شهيد بشن القصه ميگه اينا گريه کردن که ما خط نميريم(از ترسشان) فرمانده گفت اينارو بدين آشپزخونه پياز خورد کنند:دي
{a h=emozionante}.: فاطمه بانو :.{/a} بله کاري کردن کارستان
{a h=maysan}در انتظار آفتاب{/a} اخي به کدوم ...تانک زن بودن يا آشپزبودن؟:) :)
{a h=peiam}پيام رهايي{/a} راست گفتن که شهادت هنر *مردان* خداست.. ما يه چيزي مي‌گيم و مي‌شنويم.. تو دل جنگ بودن و اينجوري از همه‌چي گذشتن، اينهمه خلوص و اين قدرت بي‌نهايت، واقعا هيچ‌جوره نمي‌شه فهميدش
{a h=emozionante}.: فاطمه بانو :.{/a} بله جنگ را آرزو نمي‌کنيم ولي جنگ عجيب موجودي ست! حاجي گرينف و مجيد سوزوکي را الک مي‌کنه که فکر کنم در غير از اين عرصه به سختي قابل تشخيصند!
{a h=peiam}پيام رهايي{/a} الان با باباي من که نبودي:(
{a h=peiam}پيام رهايي{/a} منم يه خاطره از بابام بگم : ميگه ادم خوب بود مثل دُردي مي کرفت جبهه...دُردي يک اسم محلي است. شهيد دردي... کاميون دار بود.تازه رسيده بود خط و هنوز از ماشينش پياده نشده بود که راکت و.... خودش و کاميونش و.... پر...بابام هميشه حسرت شهادت اون رو داره
بابام وقتي سر کيف هست خاطرات تمرين شنا و .... در اروند رو قبل از کربلاي هشت مي گه مي خنديم....توش لهجه مازني هم داره.....
{a h=smaeil59}عشقستان اسماعيل{/a} نه به خدا:)
{a h=smaeil59}عشقستان اسماعيل{/a} انها که سکبال ميان با تمام داشته ها پروازي راحت را تجربه ميکنن...مثل:* عبور يک ستاره* مثل:همين دردي که دردي کش ميخانه عشق شده:)
{a h=smaeil59}عشقستان اسماعيل{/a} خب از اروند صحبت کردن سرکيف بودن ميخواهد...مثل خيبريها هستند دود ندارند سوز دارند و در سکوت خودشان غوطه ورند و کم حرفند و گزيده گوي:) تجربه چند نفرشون را دارم و دم خور هستيمB-)
{a h=peiam}پيام رهايي{/a} به اون قسمت که مادر اذيتشون ميکنن:)
{a h=maysan}در انتظار آفتاب{/a} متوجه نشدم
{a h=peiam}پيام رهايي{/a} گفتيد به چي گفتيد آخي؟ به اونجا ک گفتن آشپزي بلدن و مادرشون سر به سرشون ميذارن:)
{a h=maysan}در انتظار آفتاب{/a} البته الان ديگه به علت کهولت سن فقط دسپخت ديگران را مي خورند:)
اوخي دردناکه
{a h=maysan}در انتظار آفتاب{/a} کجا گفتم!؟:)
{a h=smaeil59}عشقستان اسماعيل{/a} پيري و هزار دردسر:/
{a h=zamenaho}.ضامن آهو{/a} بله واقعا درد دارد. ممنون از حضورتون
{a h=peiam}پيام رهايي{/a} خواهش... وظيفه اس
{a h=smaeil59}عشقستان اسماعيل{/a} خدا حفظشون کنه:)
{a h=peiam}پيام رهايي{/a} آيکن قيلي ويلي:-|
{a h=zamenaho}.ضامن آهو{/a} ممنون
{a h=maysan}در انتظار آفتاب{/a} بله دقيقاً
{a h=maysan}در انتظار آفتاب{/a} بله وقتي سند نتوانيد بياريد چشمان قبلي ويلي ميرن...!:)
{a h=maysan}در انتظار آفتاب{/a} ممنون خدا والدين شما رو هم حفظ کنه
پيام رهايي
رتبه 62
34 برگزیده
66 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
پيام رهايي عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top